مشروح گفت و گو
دعا برای ظهور ماشیح (منجی جهان) در نمازهای سهگانه یهود جای دارد
مهندس آرش آبایی، محقق و دینپژوه کلیمی، در گفتوگو با خبرگزاری آینده روشن، ویژگیهای موعود باوری یهود را تبیین کرد
گفت و گو با : مهندس آرش آبایی
——————————————————————————–
به نظر میرسد میان موعود باوری در یهود و ایده برگزیدگی قوم بنیاسرائیل پیوندی خاص وجود دارد. دیدگاه شما در خصوص آموزه برگزیدگی این قوم و ارتباط آن با موعود باوری در یهود چیست؟
وقتی از یهود سئوال میشود باید روشن کنیم که از کدام یهود سئوال میکنیم؟ از یهود کلاسیک توراتی و تلمودی (سابقه تورات ۳۳۰۰ سال است و سابقه تلمود نهایی ۱۵۰۰ سال پیش است که در آن زمان یهود در مقابل جهان کفر بوده است) یا یهود امروزی یعنی یهود پانصد سال یا هزار سال پیش تا کنون؟ هر سئوالی که میشود، باید این مسئله روشن شود که از کدام یک از این دو مرحله سئوال میشود.
در مورد برگزیدگی هم همانند دیگر سئوالات همین قضیه وجود دارد. طبق متن صریح تورات و کتابهای انبیای یهود و تلمود، قوم یهود برگزیده است، زیرا در آن زمان تنها قوم خداپرست و یا حداقل تنها قوم دارای شریعت مدون خدایی بوده است (با توجه به این نکته که دین زرتشت برای یهود کلاسیک شناخته شده نیست و حتی اگر بگوییم زرتشت از نظر تاریخی مقدم بوده است، ذکری از آنها به میان نیامده یا به زعم یهود آن زمان موحد شمرده نشدهاند). بنابراین در آن وقت یهود بوده و جهانی از کفر، لذا اعتقاد به برگزیدگی کاملا منطقی بوده است.
اما مسلم است که بعد از پدید آمدن اسلام و مسیحیت، (هر چند که یهود شاید موضع دیگری نسبت به آنها داشت) چون اینها موحد بودند، این برگزیدگی کمرنگ شد و آن شکل خود را از دست داد، ولی معنای دیگری از برگزیدگی که در خود تورات بصراحت ذکر شده و امروز هم کسانی که همچنان ادعای برگزیدگی یهود را دارند میتوانند به آن استناد کنند، این است: خداوند در تورات (خطاب به بنیاسرائیل) میگوید: شما “مملخت کهنیم” هستید.
مملخت کهنیم یعنی مملکت کاهنان. در یهود تیرهای داریم مانند سادات در اسلام که اینها سبط لاوی هستند و گروهی از آنها که از نسل حضرت هارون هستند، کاهن یا کهن خوانده میشوند و در زمان آبادی بیتالمقدس این گروه تنها عهدهداران مراسم رسمی عبادت و تقدیم قربانی بودند، یعنی واسطهای بودند میان بنیاسراییل و خدا.
کاهنها گروهی هستند (البته در زمان کنونی کاهنها هستند، اما وظایفشان دیگر مانند آن زمان وجود ندارد) که یهودیاند، اما یهودیانی برگزیده از میان بهودیهای دیگر که به خاطر اصل و نسبشان انتخاب شدند که مراسم عبادی و قربانیها را انجام بدهند.
به طور مثال، صحن بیتالمقدس از نظر قداست درجهبندی شده بود؛ مکانی وجود داشت که همه میتوانستند به آن وارد شوند و در یک مکانی زنها نمیتوانستند وارد شوند و در مکانی دیگر فقط سبط لاوی میتوانستند وارد شوند و یک قدس الاقداسی داشتند که همان نقطه مرکزی بیتالمقدس بود و فقط کاهن اعظم یهود سالی یک بار میتوانست در آنجا ساعاتی را وارد شود و مراسم را اجرا کند.
وقتی در تورات میگوید شما مملکت کاهنان هستید، این موضع را نسبت به جهان اعلام میکند، یعنی میگوید نسبت شما به جهان همانند نسبت کاهن است به سایر یهودیان. پس برگزیدگی شما نسبت به جهانیان به این صورت است که قرار بوده شما مراسم عبادی را به نیابت از سایر اقوام جهان انجام بدهید، یعنی شما نسلی از انسانها هستید که به دلیل سابقه یا هر چیز دیگری برای انجام مراسم عبادی برگزیده شدهاید.
در مناسک یهود نیز سمبلی از این جریان وجود دارد. در یکی از اعیاد یهود که جشن سکوت یا عید سایبانها نام دارد و هشت روز است، در روز آخر هفتاد گاو یا گوسفند به نشانه هفتاد قوم جهان قربانی میشود، نه فقط برای یهودیها، بلکه یهودیها قربانی میبردند برای کل مردم جهان؛ جهانیانی که شاید اصلا اطلاعی نداشتند که یهودیان چه کسانی هستند و یا چه میکنند.
این تعبیر دیگری است از برگزیدگی قوم یهود، هر چند که نظر نهایی نیست و چه بسا کسانی سرسختانه به همان معانی اولیه برگزیدگی معتقد باشند و گروهی دیگر این مسئله را تمام شده و متعلق به زمان گذشته بدانند.
برخی بر این باورند که یهودیان چون از طرفی خود را برگزیده میدانستند و از طرفی در طول تاریخ وعدههای الهی در مورد این قوم برگزیده تحقق نیافت، کمکم بر اندیشه موعود و ماشیح متمرکز شدند. آیا تبیین اینچنینی از موعود باوری یهود به نظر شما صحیح است؟
این مسئله هم به تفاسیر مختلف برمیگردد. آنچه که در متن مقدس صراحتی در موردش نباشد، تفسیربردار است و تفسیر هم بر اساس عقاید و احساسات انسانها انجام میشود.
عدهای بر این باورند که لفظ ماشیح و اشاره به او از ابتدای آفرینش جهان بوده است. هر چند در خود تورات کلمه ماشیح ذکر نشده، به استناد آیات اولیه تورات، در هفت روز آفرینش جهان، در یکی از این روزها و مراحل آفرینش گفته شده است که روح خداوند بر سطح آبها پرواز میکرد و این روح خداوند را اولین اشاره دانستهاند بر روح ماشیح و منجی که از ابتدا قرار بوده است بیاید.
استناد دیگر به تورات سخنی است از حضرت یعقوب که در هنگام فوت فرزندان را جمع میکند و میگوید ترکه تادیب از یهودا (یعنی نسل یهودا یا همان یهودیان) دور نخواهد شد تا اینکه منجی از او ظهور کند و ملتها از او اطاعت کنند. یعنی حضرت یعقوب در شرایطی که هنوز توراتی نیامده است و بدان صورت قوم یهودی تشکیل نشده پیشبینی میکند کسی میآید که همه از او اطاعت میکنند. میبینیم که ریشهها را میشود در اینجا پیدا کرد.
حضرت یوسف همیشه بشارت میداده است (اسارت بنیاسراییل در مصر شاید در پایان دوران یوسف بوده و یا اینکه ایشان پیشبینی میکرده) کسی خواهد آمد که نشان میدهد خداوند شما را مورد تفقد قرار میدهد. یعنی همانطور که شما اشاره کردید، همیشه به دنبال این بودهاند که بگویند رنج با ظهور منجی پایان مییابد و تمام میشود.
اما به طور صریحتر کلمه مسیح یا ماشیح (لفظ مسیح، همان معرب لفظ ماشیح عبری است) را در کتابهای انبیای یهود اشعیا، ارمیا، میخا و زکریا میبینیم که در آنجا اشاره به موعود کردهاند که میآید و صلح را برقرار میکند. این آیات معروف است که گرگ با بره خواهد خوابید و نیزهها و شمشیرها به قیچی باغبانی و گاو آهن تبدیل میشوند و اینها بصراحت در کتاب مقدس، یعنی کتب انبیای یهود و بعد از تورات آمده است. در برخی قسمتهای این کتابها هم نسبت فردی به او دادهاند و مثلا کوروش را در کتاب اشعیای نبی، مسیح خداوند ذکر میکند. چون کورش کسی بود که اولین تبعید بنیاسراییل را پایان داد و بعد از اینکه آنها به ایران باستان پناهنده شدند، کورش، آشوریها را شکست داد و سرزمین اسرائیل را تسخیر کرد و به یهودیها اجازه داد برگردند و برای دومین بار معبد بیتالمقدس را بنا کنند. و همین کار او باعث شد که در یهود یک نجاتدهنده تلقی شود و به او لقب مسیح یا ماشیح داده شده است.
این ایدهها از ابتدا وجود داشته است و در جاهایی هم بصراحت گفته شده، ولی بعد از تبعید نهایی یهود است که در تلمود به صورت مفصل در مورد ماشیح صحبت شده است. شرایط ظهور او، اینکه او که هست و چه خواهد کرد، همه اینها در تلمود که ۱۵۰۰ سال پیش تدوین شده آمده است.
بعد از تلمود بر حسب نوساناتی که در تاریخ یهود بوده است، گرایش به این باور گاهی زیادتر و گاهی کمتر شده است و تقریبا میشود گفت با رفاه و امنیت یهودیان نسبت عکس داشته است. هر جا رفاه و امنیت کم شده، آنها بیشتر به دنبال منجی بودهاند و هر جا رفاهشان بیشتر شده، این مسئله کم رنگ شده است.
به طور مشخص در حدود سال ۱۳۲ میلادی یکی از یهودیان شجاع به نام برکوخبا که یک سردار نظامی بوده، گروهی را جمع میکند و برابر رومیها شورش میکند (رومیهایی که اسرائیل را تسخیر کرده و یهودیان را از آنجا تبعید کرده بودند).
این فرد با ایده بازگشت به دوران کتاب مقدس و شکست دادن دشمنان خدا قیام میکند و برابر رومیها شورش میکند و اتفاقا یکی از بزرگترین عالمان تلمودی به نام ربی عقیوا تمام شاگردانش را به عنوان سپاهیان او میفرستد و باور داشته است که او همان مسیح موعود است. البته برکوخبا شکست میخورد و اکثر شاگردان و طلاب مذهبی مکتب او کشته میشوند. این جریان یک مثال است و در تاریخ یهود بارها تکرار شده است.
هماکنون در میان کلیمیان چه اعتقاداتی در مورد برگزیدگی و موعود باوری وجود دارد؟
وضعیت فعلی را باید بر حسب میزان پایبندی گروههای یهودی به باورهای یهودی دستهبندی کنیم. در جوامع سنتی (یا اکثرا سفارادی) همه چیز سنتی است و عقاید دستهبندی نمیشود. در چنین جوامعی مثل جامعه ایرانی اگر سئوال کنید شما چه جور یهودیای هستید؟ جواب این است که ما یهودی هستیم و همه خودشان را از نظر گروهبندی یکی میدانند.
اما در جوامع غربی که گرایش خاصی به دستهبندی و قرار دادن هر چیزی در جای خود هست، همین یهودیها وارد طبقهبندی میشوند؛ از یهودیان ارتدکس و بسیار پایبند به احکام و قوانین دینی گرفته تا یهودیان میانهروتر و محافظهکار و تا گروههای نوگرای امروزی، یعنی یهودیان رفرمیست (یهودیانی که حتی حاضر شدند ساختارهای کهنه عقاید یهود را بشکنند و چیز جدیدی از آن در آورند). به همین نسبت نگاهشان به ماشیح و موعود در یهود تفاوت دارد.
اگر بخواهم تقسیم کنم، باید بگویم سنتیترین و معمولیترین اعتقاد همین است که موعود به صورتی معجزهوار ظهور خواهد کرد و یک دنیای کاملا تخیلی و اتوپیا را به بار خواهد آورد و مشخصا هدف اصلی او یهودیان خواهد بود که از این اسارت و پراکندگی جهانی (به زعم خود) رها میشوند و به بیتالمقدس بر خواهند گشت و در آنجا حکومتی تشکیل خواهند داد و آداب و رسوم اولیه عبادت که در تلمود ذکر شده، دوباره احیا خواهد شد. در مرحله بعد و در درجه دوم تمام جهانیان خداوند را خواهند شناخت و اختلاف عقیده در مورد خدا در میان آنها از بین میرود. البته عدهای عقیده دارند جهانیان به یهودیت گرایش پیدا میکنند. حال از این گرایش یا تغییر دین، یا احترام گذاشتن و علاقهمندی به آن و یا حداقل عدم مخالفت با آن تعبیر میشود.
اکثر عقاید سنتی بر این است که وقتی ماشیح بیاید، ما دنیای بهشتی خواهیم داشت؛ تابلویی تخیلی و بسیار زیبا و در افراطیترین نگاه. در آن زمان توبه هم معنایی نخواهد داشت، چون گناهی نیست که توبهای باشد و حتی مردم نیازی به کار هم نخواهند داشت، چون کار مجازاتی است که خدا برای آدم اول قرار داده و با آمدن ماشیح انسان به همان باغ عدن اولیه بر میگردد.
دیدگاه یهود در مورد شخص منجی و ویژگیهای او چیست؟
اعتقاد کلی یهود بر این است که ماشیح فردی است که در هر دورهای وجود دارد و قابلیت مسیح شدن را دارد و اگر شرایط که عموما از آن به توبه جامعه یهودی تعبیر میشود، محقق شود، او اعلام موجودیت میکند و خداوند ماشیح بودن را به او اعلام میکند و اگر شرایط آماده نباشد، کس دیگری که او هم در زمان خود لایقترین فرد است، مستعد این مسئله است و بالطبع نظرها بیشتر به سوی مراجع مذهبی یا عالمترین فرد است.
این معمول بوده که وقتی یکی از عالمان یهود فوت میکرده، چه بسا مردم با تاسف میگفتند، اگر شرایط مهیا میشد، او ماشیح میبود و این قضیه تا آنجا پیش رفت که گروهی فکری از یهود به نام حسیدیمها که به تعبیر خودشان پارسایان و زاهدان یهود هستند و به اجرای احکام توجه بیشتری دارند، در این دوران اخیر رسما اعلام کردند رهبر دینیشان همان ماشیح است. آن رهبر اعلام کرده بود دوران تبعید دارد تمام میشود و ما وارد دوران مسیحایی میشویم و این تعبیر شد که پس خود او مسیح است و علیرغم این که او چند سال پیش فوت کرد، همچنان پیروانش عقیده دارند که این مرگ ظاهری است و روزی او دوباره قیام میکند و بنیاسرائیل را نجات میدهد.
برخی دیگر نیز مثل یهودیت مدرن و رفرمیستها و برخی از صهیونیستها، ساختار را شکستند و اصلا عقیده شخص ماشیح را کنار گذاشتند و بر این باورند که نیازی به انتظار او نیست. جایگزین این باور در اعتقاد آنها دوران مسیحایی است، یعنی ما به جای منتظر بودن شخص مسیح منتظر دوران هستیم و این دوران هم از طریق اعمال خودمان به دست میآید، یعنی وقتی گروهی تلاش کنند و فضای بهتری را درست کنند ما به آن هدف که دوران مسیحایی است، نه شخص مسیح، نزدیک میشویم.
حتی یهودیت سکولار یعنی یهودیت کاملا غیر مذهبی هم مثل کارل مارکس که اصلا کمونیست شدند و احکام و شرایع یهود را به طور کامل کنار گذاشتند، هم معتقد بودند میشود رسوم و سنتهای دینی را به طور کامل از یهود گرفت، اما اعتقاد و امید به مسیح و ماشیح و منجی همچنان در یهود باقی خواهد ماند.
یعنی حتی آنها هم به مسیح اعتقاد داشتند، ولی راههای رسیدن فرق دارد. یهودیان سنتی معتقد به لزوم پایبندی اجرای دقیقتر احکام و اخلاقیات یهود هستند برای ظهور ماشیح. اما یهودیان سکولار و مدرن از تلاش مذهبی بیرون میآیند و به سوی تلاش اجتماعی میروند. با این تفاوت که این تلاش اجتماعی را یهودیان رفرم به صورت نیکوکاری و کارهای خیریه و نظم بخشیدن به جامعه و جهان میدانند و یهودیان سیاسی یا صهیونیستهای سیاسی آن را به جو سیاسی میبرند، یعنی میگویند ما با اقدامات خود برای تصرف سرزمینی موعود و پابرجا کردن دولت سیاسی به همان دوران طلایی خواهیم رسید. اینها تقریبا طیفی از عقاید و باورهای یهودیان بود در مورد منجی.
اندیشه موعود باوری به لحاظ حساسیت موضوع همواره درگیر آسیبهایی بوده است. همچنان که شما هم اشاره فرمودید در تاریخ یهود و به طور خاص با تلقی سنتی از این آموزه ، این آسیبها وجود داشته است. در این باره بیشتر توضیح دهید.
بزرگترین موردی که البته نمی توان آن را به عنوان آسیب یاد کرد ولی نکته ای است که یهود را در برابر اندیشه ماشیح محافظه کارتر کرد، ظهور حضرت عیسی بود. این قضیه نقطه اختلاف میان یهودیت و مسیحیت است. یعنی وعده هایی که در کتابهای پیامبران بنی اسرائیل در مورد ظهور منجی آمده بود باعث شد به هنگام ظهور عیسی مسیح، خیلی ها به این باور رسیدند که این همان منجی موعود یهود است و از همین جا نقطه اختلاف یهودیت و مسیحیت آغاز شد و اتفاقا همین افتراق و اینکه یهودیان آن انتظاراتی که از مسیح موعود داشتند را در مسیحیت ندیدند، باعث شد که یهودیان بیشتر مراقب اوضاع باشند.
قبلا گفتیم که در قضیه برکوخبا در سال ۱۳۰ میلادی، یهودیان فریب خوردند و از احساسات آنها سوءاستفاده شد و بعد از این هم برخی مدعیان دروغین مسیح بودن وجود داشته اند که با باور مردم مواجه شدند ولی معمولا آنقدر ها فراگیر نبوده است. یعنی بعد از آن اتفاقات اولیه حضرت عیسی و برکوخبا اگر هم کسی این ادعا را کرده است، آنقدرها موفق نبوده است.
ولی بر اساس اطلاعی که من دارم امروزه برخی گروههای افراطی یهودی که معتقد به دوران بهشتی زمان ماشیح هستند، یعنی می گویند در آن دوران انسان به دوران قبل از حضرت آدم برمی گردد و نیازی به کار ندارد و بهشتی می شود، سوء استفاده هایی کرده اند. بخش عظیمی از طلاب یشیواهای یهودی چه در اسرائیل و چه در اروپا و آمریکا معتقد هستند که ماشیح تا چند روز دیگر ظهور می کند و ما اصلا نه نیاز به ساخت و ساز داریم و نه اصلا به کار نیازی هست. این افکار گروهی از جامعه را تحت تاثیر قرار داده و اینگونه فکر می کنند و هر واقعه ای را به نشانه نزدیکی دوران ظهور نسبت می دهند. من یادم هست که در دوران جنگ خلیج فارس می گفتند این همان نشانه هایی است که در تورات ذکر شده است. این گونه سوء استفاده ها جزء آسیبهای این باور است.
ویژگیهای اندیشه موعود در دین یهود و تفاوت آن با سایر ادیان چیست؟
مسلم است که اصل اندیشه منجی و موعود باوری در اکثر ادیان وجود دارد. اما تفاوت عمده ای در یهود نسبت به سایر ادیان وجود دارد. آن تفاوت این است که تقریبا هیچ دینی وابستگی تاریخی و مکانی به نقطه خاصی ندارد . ادیان دیگر مثل اسلام ، مسیحیت و زرتشت و…..آزادانه در فضای زمانی و مکانی جهان پیش می روند ولی دین یهود یک خصوصیتی دارد که تقریبا در هیچ دین دیگری نیست و آن وابستگی زمانی و مکانی است.
این دین از لحاظ مکانی به شدت به سرزمین اسرائیل و بیت المقدس وابسته است و از لحاظ زمانی هم به همان دوران حضور در اسرائیل و حکومت در آن وابسته است. در سایر ادیان اینگونه نیست که آنها چیزی را از دست داده باشند که نیاز به بازگشت به آن داشته باشند، شما به عنوان یک فرد مسلمان در هر نقطه ای از جهان که باشید پیش می روید ولی یهود خودش را در تبعید می داند. تبعیدی دو هزارساله که در این دو هزارسال هر روز سه بار دعا می کند که به آن دوران طلایی برگردد. این مساله نقطه اصلی اعتقادات یهود است . یهود اگر همه شرعیات را هم کنار بگذارد این باور را نمی تواند کنار بگذارد. ریشه امید به آمدن یک منجی که آن دوران را بازسازی کند، با اصل یهودیت عجین شده است و یهودی که به این اصل معتقد نباشد یهودی نیست. از این روست که ایمان به ماشیح یا حداقل در نظر داشتن ماشیح یک عنصر یهودیست.
مطابق آموزههای یهود ماشیح به هنگام ظهور چه برخوردی با پیروان سایر ادیان خواهد داشت؟ دوران ظهور ماشیح با آزادی های مذهبی همراه است یا یا مبارزه و جنگ؟
در این باره عقاید مختلف است چون همانطور که قبلا گفتم در هر جایی که متن دین صریح نباشد تفاوت در تفسیر هست . برخی بر اساس متنی که در تلمود هم هست که “خوشا به حال چشمی که آن دوران را می بیند و بدا به حال آن کسی که آن دوران را می بیند” معتقدند که آن زمان هم آنقدر قضایا فجیع است که شاهد آن زنج می کشد و هم آنقدر بعدش خوب می شود که برای کسی که آن دوران را میبیند چنین تعبیری شده است.
اینها معتقدند که ظهور ماشیح با بروز جنگهای سخت جهانی همراه خواهد بود و سپس ماشیح خواهد آمد و خون و خونریزی را لازمه آمدن آن دوران می دانند. و برخی لازمه ظهور را ظلم فراگیر می دانند و حتی می گویند چون قرار است ظهور ماشیح از طریق توبه یهود صورت بگیرد ، اگر مردم یهود خودشان توبه نکنند، خداوند آنها را مجبور به توبه خواهد کرد و این امر با گماردن یک حاکم ستمگر بر آنها خواهد بود.
این یک نوع از دیدگاههاست و در مقابل برخی این نوع باورها را خلاف عقل میدانند و می گویند اگر ما قرار است به یک نقطه روشنی برسیم چه لزومی دارد که برای این رسیدن حتما فضا را تاریک کنیم. آنچه عقلانی است، این است که ما ذره ذره و کم کم روشن و روشن تر شویم تا به آن نقطه نهایی نور برسیم.
در مورد شخص ماشیح هم اشاره شد که نظر افراطی بر این است که شخص ماشیح یهودی است و برای قوم یهود می آید و هدف اولیه او بنی اسرائیل و قوم یهود و اورشلیم است و بقیه مردم هم وقتی این واقعیت را می بینند ایمان می آورند حال این ایمان از نوع ایمان یهودی است یا از نوع ایمان موحدانه است.
ولی آنچه که بیشتر مورد قبول است این است که در آن روز همه مردم خداوند را یکسان می پرستند و حتی طبق کتاب مقدس، حتی در پرستش خدا اختلاف اسمی هم ندارند و همه خدا را با یک نام می پرستند.
با توضیحاتی که در مورد پیوند اندیشه منجی و سرزمین موعود فرمودید، بالطبع این سوال پیش می آید که حکومت فعلی اسرائیل و رویکرد صهیونیست ها چه ارتباطی با موعود گرایی در یهود دارد؟ در این خصوص توضیح بفرمایید.
یهود هر زمان که حکومت داشته حکومت دینی بوده است. و در بسیاری موارد سیاست و دین در تاریخ یهود یکی بوده است. اما مشکل اصلی که همواره در تاریخ یهود وجو د داشته است دو چیز بوده است: یکی عامل مکانی که همان سرزمین اسرائیل است که هم از نظر مساحتی کوچک بوده و هم در موقعیتی بوده است که همواره زیر نفوذ حکومتها قرار می گرفته و در همان زمان یهود هم دوران استقلال حکومتیش خیلی کم بوده است و معمولا تحت الحمایه قدرتهای بزرگتر بوده است.
عامل دوم هم کمی جمعیت یهود و اینکه این یهودیان هرگز جنگجو نبوده اند، بوده است. شاید تنها جنگهایی که در تاریخ یهود صورت گرفته است در زمان حضرت داوود بوده است و هرگز ایده جهانگیری در یهود آنچنان که در مسیحیت و اسلام وجود داشته دیده نمی شده است .
دکترین یهودیت هیچگاه این نبوده است که جهان یهودی شود . ممکن است بگوییم این مساله مورد علاقه آنها بوده است اما کوچکترین تلاشی در این باره نشده است. حتی در جایی ثبت نشده است که ما مبلغ یهودی برای اقوام غیر یهودی داشته باشیم . افرادی بودند که یهودی شده اند اما همه آنها بر حسب اتفاقات خاصی بوده است نه تبلیغ فرد یا افراد یهودی.
اصلا تعلق یهود به این سرزمین خاص و انگیزه نداشتن برای رفتن به جایی دیگر، باعث شد که این قوم و حکومت ضعیف نگه داشته شود. یهودیان صواب مذهبی خود را ماندن در سرزمین مقدس می دانستند و اصلا از نظر دینی رفتن به جای دیگر مطلوب نبود و همین عوامل باعث ضعف حکومت یهودی میشد.
بنابر این؛ بررسی ارتباط دین و سیاست در یهود تقریبا غیر ممکن است چون از ۲۰۰۰ سال پیش تا حالا حکومتی نبوده است که قابل بررسی باشد و بدتر از آن این است که در سنت یهودی به دلیل اینکه حکومتها حکومت غیر یهودی بوده اند وحکومت یهودی وجود نداشته است، اصلا سیاسی کاری تحریم شده است، و کسی که دنبال سیاست می رفته میگفتند حتما در اعتقاد دینی سست شده که سراغ سیاست رفته است.. و در مواردی از تاریخ یهود اگر حتی بزرگی از عالمان یهودی به نحوی با حکومت مرتبط می شدند آنها را طرد می کردند.
اما در دوران معاصر که اسرائیل به وجود آمده است دو نکته جدا از هم دارد. یکی این که یک آرزوی ۲۰۰۰ ساله بوده که به تحقق پیوسته است و تقریبا میتوان گفت هیچ یهودی در دنیا پیدا نمی شود که بگوید من با بودن در اسرائیل یا داشتن حکومت مخالفم. پس با کل قضیه کسی مخالف نیست اما اینکه چه کسانی آنجا را گرفته اند و به چه بهانه ای آن را گرفته اند به دیدگاههای مدرنیسم بر می گردد چون اصلا خیلی از یهودیها معتقد هستند که ما یهودیان اینقدر ضعیف و گنهکاریم که باید این بدبختی ها را بکشیم و خدا باید مارا نجات دهد . و اگر هم آنجا می رویم توفیقی است که به ما داده شده ولی باید برگردیم.
اما برخی این ساختار را شکستند و گفتند ما نه به ماشیح و نه به اعتقادات سنتی یهودی کاری نداریم ما به عنوان یک انسان ( انسان مدار شدند به جای خدامدار بودن که حاصل مدرنیته است) تلاش میکنیم و این سرزمین را می گیریم . دولت فعلی اسرائیل دولت مذهبی نیست و حتی در خیلی موارد ضد مذهبی بوده است.
البته در سالهای اخیر قدرت مذهبی در اسرائیل بیشتر شده است . البته جریانات مذهبی با حکومت به نحوی مخالفند مثلا تا جایی که اطلاع داریم اسرائیل هنوز مثل کشورهای دیگر قانون اساسی ندارد چون میان کسانی که می خواهند قانون بر اساس تورات نوشته شود و کسانی که می خواهند مطابق سوئیس نوشته شود اختلاف وجود دارد.
یا تا آنجایی که به صورت غیر رسمی اطلاع داریم دو نوع دادگاه در اسرائیل وجود دارد دادگاههای مدنی و دادگاههای شرعی و هر دو هم به نحوی رسمیت دارند و حاخام ها مردم را از رفتن به دادگههای مدنی بر حذر میدارند و دولت هم مراجعه به دادگاهها ی مدنی را توصیه می کند .
شما در میان سخنانتان به دکترین یهودیت اشاره کردید. آیا می توان گفت دکترین یهودیت (به معنای عنصر اصلی یا راهبردی ترین عنصر) اعتقاد به منجی است؟
می توان گفت در یهودیت، دکترین بر بازگشت و احیاء هست و این باز گشت و احیاء در دوران ماشیح و با حضور او اتفاق می افتد . و کلی تر از این آنچنان که دیدگاههای عرفانی یهود می گویند این که دکترین یهود باز گشت به آن فضای قبل از دوره آدم هست وتمام اساس کار این است که دنیایی که آدم آن را با گناه خود به هم ریخت دوباره به جای اول برگردانیم و آنجوری شود که خدا می خواسته است.
به قول استاد ملکیان تفاوت علم یا مدرنیته با دین سنتی یا همان سنت این است که در دین پیشرفت نیست و همیشه گذشته ای دارد که انسان با برگشت به گذشته کامل تر می شود و هر چه پیش می رود انسان گناه کارتر می شود و تنها امید هست که انسان را به جلو می برد و این امید همان امید به بازگشت به گذشته است.
ولی در علم و مدرنیته قضیه بر عکس تبیین می شود. گذشته تاریک است و هرچه جلوتر می رویم انسان پیشرفت می کند و فربه تر می شود. بنابر این در شکل سنتی یهود، دکترین بر بازگشت به گذشته است و این بازگشت سر راهش از اسرائیل و بیت المقدس و اعمال اولیه یهود می گذرد و در نهایت همین ها انسان را به همان عدن اولیه بر می گرداند.
منبع: آینده روشن