پاسخ دین به خشونت
نمایندگان پیروان ادیان زرتشتی، آشوری و کلیمی
موسسه گفتوگوی ادیان
موسسه گفتوگوی ادیان به مناسبت هفته گفتوگوی ادیان میزگردی با عنوان پاسخ دین به خشونت برگزار کرد
:: فهرست عناوین مرتبط :
سخنرانی کورش نیکنام، نماینده زرتشتیان ایران در مجلس شورای اسلامی
سخنرانی موریس معتمد، نماینده کلیمیان در مجلس شورای اسلامی
سخنرانی سید محمدعلی ابطحی، رئیس موسسه گفتوگوی ادیان
مؤسسه “خانواده جهانی برای صلح و دوستی” در حمایت از “روز صلح” (۲۱ سپتامبر) که توسط سازمان ملل تعیین شده، ۱۱ تا ۱۷ سپتامبر (۲۶-۲۰ شهریور) هر سال را هفته گفتوگوی ادیان نامیده است.
در این هفته نمایندگان پیروان ادیان مختلف در سراسر دنیا گرد هم جمع میشوند و بر ارزشهای مشترک، مانند: بخشش، عشق، حقوق، صلح، برادری، و آزادی صحه میگذارند؛ با اعمال مذهبی روزانه یکدیگر که بخشی از مذهب سنتی آنهاست، آشنا میشوند؛ آیین رفتار جهانی را برمیرسند و پاسخ مذهبی درخوری به خشونت میدهند و صلح را ترویج میکنند.
مؤسسه گفتوگوی ادیان به همین مناسبت “نشست هفته جهانی گفتوگوی ادیان” را با موضوع “پاسخ دین به خشونت” (تغییر خشونت به صلح) برگزار کرد.
در این نشست، کورش نیکنام، نماینده زرتشتیان، بت کلیا، نماینده آشوریان و موریس معتمد، نماینده کلیمیان در مجلس شورای اسلامی و نیز سید محمدعلی ابطحی، رئیس مؤسسه گفتوگوی ادیان، هر کدام از نگاهِ آموزههای دینی خود، به طرح مسئله “خشونت” پرداختند.
در ابتدای این نشست سید محمدعلی ابطحی، رئیس موسسه گفتوگوی ادیان با اشاره به خشونتهایی که در دنیای امروز توسط زورمداران بر انسانها اعمال میشود، گفت: امروز خشونت یک بحث جدی جهانی است که متاسفانه مثل سرطانی پیکره جامعه جهانی را فراگرفته و باعث تاسف بیشتر از اصل وجود خشونت، ارتباط آن با ادیان است که فرصتی برای ما ایجاد کرده است که در هفته جهانی گفتوگوی ادیان موضوع پاسخ دین به خشونت را مطرح کنیم.
سپس کورش نیکنام، نماینده زرتشتیان در مجلس شورای اسلامی به ارائه دیدگاههای دین زرتشت درباره خشونت پرداخت و گفت: دین زرتشت که هزاران سال پیش از سوی اشوزرتشت، پیامآور یکتاپرستی این سرزمین بنیان گذاشته شد، در زمانی گسترش یافت که پنداربافی، بیداد، ستم و خشونت در بین مردم بسیار رواج داشت. در آن زمان روحانیانی به نام “کَرپ” صاحب اندیشه اجتماعی شده بودند و مردم سادهاندیش و ناآگاه را به پنداربافی دعوت میکردند و سفارش میکردند در کنار خدایان نیک و سازنده به خدایانی ویرانکننده و آسیبرسان نیز باور داشتند که دیوها نامیده میشدند و میگفتند برای خنثی کردن خشم و ستم خدایان پنداریِ زیانآور که موجب خشم در طبیعت، بویژه بروز زلزله، آتشفشان و خشکسالی، آفتها و بیماریها میشدند باید قربانی کرد و مراسمی ویژه داشت تا در نهایت خدایان ویرانگر راضی شوند و دست از خشونت بردارند. همراه با روحانیان پندارباف، فرمانروایانی ستمگر نیز حضور داشتند به نام “کاوی”ها که این نظریه و پندار را تأیید میکردند و با خشونت و فشار، مردم را به پیروی از راهکارهای نادرست کرپها سفارش و مجبور میکردند.
وی در ادامه افزود: اما زرتشت این شیوه را برای مردم سادهاندیش ایرانی ناروا دانست و در پی پاسخگویی به هر دو گروه آسیبرسان و مبارزه با آنان برآمد. از آنجا که اشوزرتشت سخنان و اندیشه تازهای برای برخی از پدیدههای طبیعی ارائه میکرد، از یک سو برای مردم آن زمان، ناآشنا و باورنکردنی بود و از سوی دیگر برای کرپان و کاویان ناخوشایند بود، زیرا بازار آنان را کساد میکرد. به هر روی، پیامبر به مدت ده سال به طبیعت روی آورد و تلاش کرد پرسشها و رازهای زندگی و پدیده هستی را در خلوت با خدای خویش دریابد.
او برای نخستین بار دریافت که هستی را آفرینندهای هست و اوست که هنجاری درست را بر جانِ جهان حاکم کرده است؛ هنجاری که خللناپذیر است و کوچکترین کژی و کاستی و پلیدی در آن راه ندارد، پیامبر این هنجار را اشا نامید، یعنی سامان درست و راست که نه تنها کره زمین و موجودات روی آن خواسته یا ناخواسته از آن پیروی میکنند، بلکه بزرگترین کهکشانها نیز باید از این هنجار پیروی کنند تا بر هستی خود پایدار بمانند و کوچکترین ذرهها نیز برای پویایی و پایداری خود باید در راستای قانون اشا با یکدیگر کنش و واکنش داشته باشند تا هستی در نیستی پدیدار شود.
نیکنام گفت: پیامبرِ راستی، بر پایه هنجار اشا برای انسان نیز در زندگی جهانی هدفی ارزشمند و وظیفهای مقدس یادآوری میکند، در بینش اشوزرتشت هر فرد تنها به یکی از دو شکل رفتاری میتواند از اندیشه خویش بهره بگیرد تا در جمع آفریدگان هستی، هویت خود را در جایگاه انسان هوشمند نمایان کند یا با آسیب و خشونت به دیگران با خرد بیگانه باشد.
وی سپس به طرح این سئوال پرداخت که چگونه باید در برابر خشونت ایستادگی کرد و از جانب دین به خشونت پاسخ داد و افزود: واژه دین نخستین بار در اوستا آمده است، اصل آن دَاِنَه است، به معنی وجدان آگاه و بیدار، یعنی نیروی تشخیص خوب از بد که بی گمان پاسخ این نیروی درونی به خشونت، یعنی ایستادگی و دوری کردن از مردمآزاری و بیدادگری و این امر نیز باید از روی تدبیر و هوشمندانه باشد.
اشوزرتشت نخستین راه مبارزه را دوری از گمراهکنندگان، ایستادگی در برابر دروغکاران و دور کردن آنان با سلاح پاکدامنی و پارسایی میداند: “هیچ کس نباید به گفتار و دستور شخص تبهکار و گمراهکننده گوش دهد، زیرا چنین شخصی خانه، ده، شهر و کشور را به ویرانی و تباهی خواهد کشید. پس بر ماست که در برابر این گونه مردم با سلاح پاکدامنی و پارسایی ایستادگی کنیم و آنان را از خود دور سازیم” (گاتها، سرودهای اشوزرتشت-هات ۳۱ بند ۱۸).
نماینده زرتشتیان در مجلس شورای اسلامی گفت: در بینش اشوزرتشت سخنان باید قاطع و اثربخش باشد تا توانایی و پیروزی را در برابر آزار و خشونت دروغکاران ایجاد کند.
به راستی آموزش واقعی و خردمندانه شخص پارسا
بهتر از هر چیزی است
ای خداوند خرد
در برابر کسانی که مرا تهدید میکنند و میترسانند، توانا هستم
زیرا من در مقابل آزارهای دروغکاران
با سخنانِ قاطع خود مبارزه خواهم کرد
(گاتها، هات ۳۲ بند ۱۶)
نیکنام اشوزرتشت را پیامبری خواند که آرزومند پایان جنگ و خونریزی در بین انسانهاست و گفت: او به آرامش، آشتی و آبادی میاندیشد و در این بینش برای نابودی خشونت و آسیب بدخواهان دست یاری به سوی خداوند برافراشته دارد:
پروردگارا
من زرتشت و یارانم را یاری کن
و نیرو بخش تا آزار بدخواهان را
از میان برداریم
گاتها، هات ۲۸ بند ۶
وی یکی از افتخارهای اندیشه ایرانزمین را این نکته دانست که هیچ گاه جنگ و خونریزی برای گسترش دین یا کشورگشایی صورت نگرفته، بلکه هرگاه دشمن و دروغکاری بر این سرزمین تاخته است، در برابر خشونت ایستادگی شده و تاکید کرد: در بینش زرتشت، نخست از راه کلام و سخنان منطقی و با پارسایی دروغکار را باید به راستی دعوت کرد و چنان چه هیچ کدام موثر نشد، با هر گونه ابزاری که کارساز است، باید از گسترش دروغ و خشونت و بیداد جلوگیری کرد و از بذل جان نیز دریغ نکرد. و درست به همین دلیل زرتشتیان و پیروان آیین راستی در نیایشهای خود به دوستی و مهر اشاره دارند و در نماز روزانه خود از اوستا و در سرود مَزدیسنوُ اَهمی، ایمان و اقرار به پیروی از آیین راستی اشوزرتشت را دارند.
در ادامه این نشست یوناتن بت کلیا، نماینده آشوریها در مجلس شورای اسلامی نقش دین در ایجاد صلح جهانی را از دیدگـاه مسـیحیت مورد بررسی قرار داد.
بت کلیا گفت: در دنیای پرآشوبی زندگی میکنیم که همواره شعله جنگ و خشونت در گوشهای از جهان به اصطلاح متمدن ما، شعلهور بوده و خون بیگانگان بسیار نیز، اغلب بی هیچ ثمری، به زمین ریخته شده است. طبق تحقیقی که “ژورنال ارتش کانادا” چند سال پیش منتشر کرد، طی تحقیق جالبی که یکی از رؤسای سابق آکادمی علوم نروژ با کمک تاریخدانانی از انگلستان، مصر، آلمان و هندوستان به انجام رسانده، این آمار و ارقام جالب به دست آمده است:
از ۳۶۰۰ قبل از میلاد تا کنون (یعنی طی بیش از ۵۶۰۰ سال اخیر) جهان فقط ۲۹۲ سال در صلح و آرامش به سر برده است. در این دوره، ۱۴۵۳۱ جنگ بزرگ و کوچک اتفاق افتاده که در آنها جمعا حدود ۳۶۴۰۰۰۰۰۰۰ (سه میلیارد و ششصد و چهل میلیون) نفر کشته شدهاند. با هزینههایی که صرف این جنگها شده، میشد کمربندی از طلا به پهنای ۱۵۶ کیلومتر و به ضخامت ۱۰ متر به دور کره زمین کشید.
وی سپس گفت: تاریخ سراسر ظلم و خشونت بشری، چهره انسان را تاریک و زشت کرده و در این میان، دین نیز که منادی همه نیکوییهاست، گاه متاسفانه ابزاری در دست بشر گناهکار و نفسپرست شده تا در جهت امیال پست و شریرانه او به کار رود. انسان شرور و شیطانی، هر آنچه خواسته کرده و از بیحرمت کردن نام و اعتبار خدا و پیامبران هم ابایی نداشته است. روزی به جهت تقویت منافع اقتصادی خود، جنگ بین ادیان راه انداخته، و روز دیگر، برای تقویت حکومت چند روزه دنیوی خویش مردم آزاده را با تفتیش عقاید و داغ و درفش به صلابه کشیده است. امروز هم که مدعی برخورد تمدنهاست و به بهانه چند حرکت خشن مشکوک به هر جا لشکر میکشد تا با تجاوز و به بند کشیدن، حافظ آزادی و مردمسالاری باشد و چه بسا که در این میان، نام از دین هم می آورد و از سوی بعضی از رهبران دینی مغرض یا ناآگاه، حمایت هم میشود. رئیس دفتر آسیایی اتحادیه جهانی آشوریان با طرح این سئوال که پاسخ دین به خشونت چیست؟ گفت: در تمام ادیان به صورت مطلق به این پاسخ میرسیم که در مقابل خشونت بایستی صبر و بردباری پیشه کرد و هیچ گاه خشونت را با خشونت نباید پاسخ داد. در مسیحیت که باور و اعتقاد این جانب است، چنین جملات و آیاتی را در کتاب مقدس مییابیم که پاسخ مستقیم و مبسوط به خشونت و شر است، چون همان طور که در تاریخ بشریت مرسوم و متداول شده مسیح را نماد صلح و دوستی و محبت نسبت به بشریت میدانند و پاسخ مسیحیت را میتوان در رفتار و کردار مسیح دریافت که تمامی نصایح و گفتارش در زمینه محبت به یکدیگر، دوستی و صلح و صفا با همسایگان بوده است. به طور کلی میتوان گفت هنگامی که از خداوند رحمان و رحیم نام میبریم، این خداوند هیچ گونه سنخیتی با خشونت نداشته و ندارد، زیرا در جای جای انجیل به کلمه محبّت برمیخوریم و اولین برخورد با خشونت را مسیح در دعای ربانی به ما میآموزد: «قرضهای ما را ببخش چنان که ما نیز قرضداران خود را میبخشیم و ما را در آزمایش میاور بلکه از شرور رهاییمان ده،» شرارت زاده خشونت است و کدورت و دشمنی یکی از ارکان خشونت. اگر طبق فرمایش عیسی مسیح در متی ۱۲:۶و۱۳ خواستار بخشایش و رهایی از شریر هستیم، جوابی است که میتوان به خشونت داد.
وی سپس با اشاره به ایمان مسیحی گفت: در ایمان، به مسیحیان تأکید بسیاری بر مهر و آشتی و صلح شده؛ همان اصول مشترکی که در همه ادیان به چشم میخورد و به آنها مؤکداً توصیه شده است. اصول اساسی مسیحیت بر مبنای محبت استوارند و محبت در مسیحیت به محبت به خداوند، محبت به مخلوقات خداوند، محبت به همسایه برادر و بالاتر از همه محبت به دشمنان تقسیم میشود.
وی بر اساس این تقسیمبندی، اصل صلح و آشتی در مسیحیت را از چهار منظر صلح با خدا، صلح با خود، صلح با دیگران و صلح در جهان مورد بررسی قرار داد و گفت: از نگاه ما، مهمترین معضل بشر این است که به خدای مهربان پشت کرده و در این دنیا به راه منتهی به هلاکت خود میرود. خدا از طریق کلام مقدس خود و انبیا و خصوصاً به وسیله عیسی مسیح، محبت خود را نسبت به انسان گناهکار آشکار کرده و او را دعوت میکند تا از موضع خصومت و خشونت، به در آشتی درآید و او را همچون پدری پر مهر و محبت بپذیرد و تحت برکات آسمانیاش زیست کند، اما دوست داشتن خدا بتنهایی کافی نیست؛ محبت و دوست داشتن زمانی تکمیل میشود که مخلوقات خداوند برادر، همسایه و همه انسانها را هم دوست داشته باشیم. اما این اصل تکمیل نمیشود، مگر اینکه دشمنان خود را هم دوست داشته باشیم و به آنان محبت کنیم.
نمایده آشوریان در مجلس گفت: انسانی که خدا و آفریننده خود را شناخت، خود را هم میشناسد. در واقع، این دو اصل خداشناسی و خودشناسی، لازم و ملزوم یکدیگرند. آن وقت است که آرامش حقیقی تمام فکر و ذهن و قلب انسان را فرامیگیرد و او تبدیل به شخص تازهای میشود؛ به اصطلاح، تولد تازه مییابد.
انسان بی خدا و بی دین و بی ایمان، موجودی بی قرار و سرگشته است؛ هدفی مثبت و متعا لی در زندگی ندارد؛ درونش متلاطم است و آیندهاش را اغلب تاریک میبیند؛ و خلاصه آنکه با خود و با همه درگیر است و مشکل دارد.
وی صلح با دیگران را یکی دیگر از ارکان اعتقاد مسیحیت دانست و گفت: دین هرگز به روابط ایمانی شخص با خدای خود منحصر نمیشود، بلکه یقیناً میخواهد تأثیری بر جامعه نیز باقی بگذارد. در مسیحیت همه چیز از ایمان شخصی و فردی آغاز میشود، اما در عین حال، اگر این ایمان در عمل و نسبت به سایرین به ظهور نرسد و ثابت نشود، مرده به حساب میآید.
یوناتن بت کلیا گفت: همه این مراحل در نهایت باید به گسترش صلح در جهان بیانجامد. هدف غایی و نهایی همه ادیان این است که بشر با شناخت و معرفتی که از خدا و خالق خود مییابد، متحول شود و درد خود و درد خدای خود را درمان کند. ما مومنان وظیفه داریم عامل ترویج افکار و عقاید صلحآمیز در جهان باشیم.
وی سرمداران کفر و بی ایمانی و زورگویان سلطهطلب را عامل جنگافروزی و ایجاد درگیری خواند و گفت: آنها میخواهند منافع خود را تامین و حضور تجاوزگرایانه خود را توجیه کنند، اما متاسفانه گاه از سران دینی هم در حمایت از خود سوء استفاده میکنند تا به اقدامات ناصواب خود مشروعیت بخشند. اما بزرگان و رهبران دینی ما باید به خود آیند و در این برهه تاریخی، نگذارند دین صلحطلب و الهیشان وسیلهای جهت تأیید امیال شیطانی ابرقدرتان شود. پاپ فقید ژان پل دوم، سمبلی از چنین رهبری بود که همواره بشریت را به صلح و همزیستی مسالمتآمیز و حل مناقشات توسط مذاکره دعوت میکرد و همین، از او چهرهای ماندگار در تاریخ به جا گذاشت. حضرت پاتریارک ماردنخای چهارم، رهبر مذهبی آشوریان جهان نیز همواره در فرمایشات خود بر دوستی و محبت و همکاری بین همه تأکید دارند و ما پیروان خود را به داشتن روحیهای آرام و متواضع و فعال در امور خیر ترغیب میفرمایند، تا وحدتمان حفظ شود و به حقوقمان از راههای صلحآمیز دست یابیم.
وی در پایان گفت: فلسفه و پاسخ دین از دیدگاه مسیح محبت است و با محبت میتوان به خشونت، پاسخ «دین» را داد.
سومین سخنران این نشست موریس معتمد، نمایده کلیمیان در مجلس شورای اسلامی ابراز امیدواری کرد با برگزاری چنین گردهماییهایی که خود وسیلهای در جهت نزدیکی و تفاهم هر چه بیشتر ادیان و بویژه انتخاب سوژه صلح و رد خشونت، آن هم در چنین ایامی که متأسفانه شاهد اوجگیری خشونت و تندروی در جای جای نقاط جهان هستیم، بتواند در تخفیف خشونتها موثر باشد و مهر و محبت و صفا و صلح را جایگزین خشونت و قهر و جنگ و جدال کند.
معتمد با ذکر نقل قولی از کتاب گمارا، یکی از کتابهای دینی – اخلاقی و فرهنگی مقدس یهودیت که درباره صلح نظرات مبسوطی دارد، گفت: “خداوند متبارک ظرفی مناسبتر از شالوم پیدا نکرد که برکت و خوبی را در آن جای دهد” و شالوم در زبان عبری به معنی صلح، سلام و دوستی است.
وی افزود: در بخش چهارم از فصل زندگی اجتماعی کتاب تلمود، صلح و عدالت جایگاه ویژهای دارد تا جای که آمده است: “جهان بر سه پایه استوار و پایدار است: راستی و درستی، داوری عادلانه و صلح و دوستی”. در کتاب تهیلیم یا مزامیر حضرت داود علیهالسلام نیز که یکی از شناخته شدهترین کتابهای عرفانی جهان است، آمده: “توجه کن و راه سادهدلان را برگزین، نگاه کن و از رفتار راستان بیاموز، زیرا ثابت شده که انسان صلحطلب فرجامش به خیر است، اما بدکاران با هم نابود خواهند شد. کسی که به خداوند پناه ببرد، خدا او را از خشم و ظلم ستمگران نجات خواهد داد”.
نماینده کلیمیان در مجلس گفت: در زمان حضرت موسی خداوند تصمیم گرفتند تا شماری از افراد گناهکار و خاطی را نابود نمایند؛ افرادی که بارها نسبت به حضرت موسی گستاخی و اهانت روا داشته بودند، ولی حضرت موسی به سبب رحمت و شفقت ذاتی خود نزد خداوند طلب بخشایش و عفو نمودند که به دلیل مرتبت والای ایشان این درخواست پذیرفته شد. ما نیز باید از خدایمان بیاموزیم که مانند او رحمان و رحیم و بخشنده و نیکی کننده و صلح جو باشیم.
وی سپس با ذکر مثالهایی از منابع مقدس دین یهودیت، از جمله کتاب ذکریای نبی، پیرقهآووت، تورات مقدس، امثال سلیمان و نیز نقل قولهایی از بزرگان یهود مانند ربی خنینا، ارمیای نبی و… تاکید کرد که در تمام متون مقدس دین یهود بر صلح تاکید شده و پیامبران و بزرگان دین یهود بر آن صحه گذاشتهاند تا جایی که انبیای یهود، تمامی آیات، معجزات، بشارتها، فرامین، پیامها، وعظها و نصایحشان به یک کلمه میرسد و آن کلمه شالوم، به معنی صلح است و افزود: همان طور که به لحاظ معنوی شبیه خداوند هستیم و همان گونه که خالق ما دارای صفات صلحطلبی، روشنی، مهر و محبت، نیکی، عدالت و پاکی و هزاران صفات دیگر است، ما آدمیان هم باید خود را به آن صفات متصف کنیم، یعنی باید صلحطلب، مهربان، نیکی کننده و عادل و پاک باشیم.
موریس معتمد در پایان گفت: توجه به این فرمان خود میتواند بهترین راهکار در راستای جایگزینی خشونت با صلح و دوستی و محبت باشد. ما یهودیان در نمازهای سهگانه روزانه (شحریت، مینحا و عرویت) بارها درخواست میکنیم: “ای خداوند رضایت و مشیتت بر این تعلق گیرد که صلح و صفا را در میان ملازمان بارگاه خودت در آسمان و زمین برقرار نمایی” و به امید آمدن روزی هستیم که یشعیای نبی، از بشارتدهندگان صلح واقعی به ما بشارت داده که در آن روز، یعنی روز ظهور ماشیح، مسیح و مهدی، صلح جاویدان در سراسر جهان حکمفرما خواهد شد تا جایی که گرگ و بره و پلنگ و بزغاله در کنار هم زندگی خواهند کرد.
در پایان این نشست سیدمحمدعلی ابطحی، رئیس موسسه گفتوگوی ادیان ضمن بیان این که امروز دین ابزاری برای اعمال خشونت شده استک، گفت: آغازکننده استفاده از دین برای شروع خشونت نمیتواند پایاندهنده آن باشد.
ابطحی ضمن اذعان به اینکه در تمام ادیان، مطالبی هست که از آن مخالفت با خشونت برداشت میشود، گفت: اما در دنیای فعلی نیز با واقعیاتی خلاف آن روبهرو هستیم و خشونت در جهان فعلی از آفات جدی است.
در جهان معاصر ما، خشونت گاهی به شکل تروریسم و گاهی به شکل مقابله با تروریسم ظهور میکند.
امروزه با وجود اندیشههای سیال در دنیا، یک موج خشونتآمیز چون میتواند فراگیرتر باشد، میتواند خطرناکتر نیز باشد.
امروزه ادیان، متهم به ترویج خشونت شدهاند. در مقابل این اتهام، متدینان حق رفع اتهام از دین را دارند.
ما میتوانیم از منابع و متون دینی استناداتی بیاوریم که خشونت ربطی به ادیان ندارد و ادیان با خشونت مخالفند، اما مشکل این است که این استنادات معمولاً در همان متون دارای معارض است. حداقل این جای بحث است که در همین کتابهای مقدس پارههایی معارض با این استنادات هست یا خیر.
این نکته خیلی اهمیت دارد و آن اینکه الان بحث گفتوگوی ادیان مطرح است، اما فرصت گفتوگو تا یک زمانی باقی است و اگر زمان تمام شود ممکن است به این نتیجه برسیم که نمیشود گفتوگو کرد.
ابطحی در ادامه گفت: آغازکننده از ابزار دینی برای شروع خشونت نمیتواند پایان دهنده به آن باشد، چون موجی از احساسات ایجاد میکند که نمیتواند آن را کنترل کند. پیدایش سازمانهایی نظیر القاعده نشان دهنده این است که نمیتوان دیگر اینها را کنترل کرد و این آفتی است که همه کشورهای مذهبی را مشمول خود میکند.
چه در داخل کشور و چه در خارج کشور نمونههایی هست که این نکته در آنها نمایان است. در نتیجه این خشونتها، این فرض پیش میآید که دین مولد خشونت است.
ادیان باید این مسئله را مدنظر داشته باشند. اگر این فرض غالب شود، دیگر آیات و استناداتی که ما از متن دینیمان درباره مخالفت با خشونت میآوریم، صدای بلندی نخواهد داشت.
ابطحی در پایان گفت: میخواهم به جای استناد به متون مقدس از یک مبنای فلسفی سخن بگویم، آن مبنا این است که انسانها بندگان یک خدای واحدند و این خدا آنها را نیافریده که یکدیگر را بکشند. آن خدا این تقسیمها را نیافریده است. بنابراین سخن من این است که آنچه در کابل، نیویورک و لندن امروز پیش میآید نتیجهاش این خواهد بود که دین یعنی خشونت، و ما باید با این فرض مقابله کنیم.
این نشست سه شنبه ۲۲ شهریور ۱۳۸۴ در محل کتابخانه موسسه گفتوگوی ادیان برگزار شد.